ظهر سه شنبه گذشته رژیم صهیونی پس از خط و نشانهای قبلی برای ترور رهبران حماس، به محل اقامت و محل بررسی طرح پیشنهادی امریکا برای توقف جنگ در غزه حمله کرد تا با یک تیر چند نشان بزند.
نگاه استکباری امریکا، غرب و رژیم صهیونی برای حاکمان عرب و یا دیگر کشورهای همکار این است که کاملاً باید به ساز آنها برقصند و هیچ حاشیه مستقلی برای آنها قائل نیستند. قطریها و مصریها در دو سال گذشته همواره به عنوان میانجی در جنگ غزه فعال بودند و هرگاه نیز در کارسازی دیدگاههایشان در رایزنی با حماس و گروههای مقاومت کمکاری میکردند، تحقیر و گوشمالی میشدند. شرایط غزه به جایی رسیده است که نتانیاهو حتی با ماشین نسلکشی نظامی خود، به نتایج حمله نظامی به شهر غزه برای یک پیروزی بر اجساد مردم غزه که اگر با گرسنگی شهید نشوند، با مهمات امریکایی و سلاحهای امریکایی و غربی شانسی برای زنده ماندن ندارند، امیدوار نیست؛ لذا فشار مذاکراتی برای یک طرح یک طرفه و تسلیم کامل را توسط ترامپ ارائه کرده و قطر و مصر مجبورند در میانجیگری خود، آن را به نتیجه برسانند. در حالی که به قول ترامپ حتی اگر نتانیاهو در غزه پیروز هم بشود، افکار عمومی جهانی و حتی کنگره امریکا را از دست میدهد، میانجیها نمیتوانند آنچنان که ترامپ و نتانیاهو میخواهند عمل کنند؛ لذا حمله به دوحه که یک نمایش هالیوودی در آن بسیار نمایان است، برای حذف تیم مذاکراتی حماس و تنبیه قطر به اجرا در میآید. صهیونیستها ادعا کردند با ۱۰ هواپیما و ۱۰ موشک به این ساختمان حمله کردهاند و صد البته به اشراف اطلاعاتی خود هم مباهات میکنند ولی تخریب جزئی این ساختمان نشان میدهد ۱۰ هواپیما و ۱۰ موشک، بیشتر به داستان شبیه است، خصوصاً اینکه این حمله ناکام و یک شکست اطلاعاتی و نظامی است که حداکثر پنج نفر از خانواده خلیل الحیه و نیروهای دفتری او را به شهادت رسانده است و امیر قطر نیز که در موضع رسمی نتانیاهو «باید پیام حمله در مورد جایگاه منطقهای را دریافت کند»، به دنبال واکنش به نتانیاهو است. این عملیات شکست خورده و واکنش امیر قطر، موجب شده ترامپ حساب خود را از نتانیاهو جدا کرده و اسرائیل را مسئول معرفی کند. نگرانی ترامپ این است که اگر همین امرا و حکام عرب که دهههاست تحت فرمان و غارت شده و پرداختکننده هزینه سیاستهای امریکا و غرب بودهاند، حالا در گستاخی نتانیاهو برای ساخت اسرائیل کبری، همه چیز این حکام را به باد بدهد و سرزمینهایشان را اشغال نماید، دست به واکنش مردانهای! بزنند، بسیاری از برنامهها و محاسبات ترامپ متأثر خواهد شد. این حکام سؤال میکنند، میلیاردها دلار خرید تسلیحات و تجهیزات پیشرفته نظامی و پایگاههای اهدایی در سرزمین خود را با هدف تأمین امنیت و حفظ حیثیت خود پرداختهاند ولی نه سیستم دفاعی قطر و دیگر کشورها فعال میشوند و نه پایگاههای عریض و طویل امریکایی هشداری میدهند. امریکا و انگلیس تا چه میزان در این حمله صهیونیستی همکاری کردهاند؟ چرا سیستمهای دفاعی و هشدار، هیچ یک فعال نشدهاند؟ آیا این اقدام گستاخانه نتانیاهو، سرآغاز یک مرحله جدید برای اشغال همه سرزمینهای اسلامی و عربی است که حتی دست دوستی و همکاری با صهیونیستها دادهاند؟ پس از این همه خدمت و همکاری با امریکا، حضور پایگاههایشان در این کشورها با چه هدفی است و کدام امکان باید از آنها دفاع کند؟ آیا کشورهای عربی و اسلامی باید هزینه شکست راهبردی نتانیاهو را در غزه و منطقه و جهان بپردازند؟ واقعیت این است که حاکمان عربی و اسلامی، حداقل پس از این دو سال به خوبی درک کردهاند که جایگاه و اصالتی در محاسبات و برنامههای امریکا، غرب و رژیم صهیونی ندارند و اکنون نیز تحقیر میشوند و حتی پس از همه محکومیتها و اعتراضات جهانی به اقدام رژیم صهیونی، نتانیاهو مجدداً قطر و دیگر کشورهای اسلامی را تهدید به حمله میکند. یک سؤال اساسی این است که این کشورهای عربی و اسلامی، آیا نمیتوانند به واکنشهای نرم در مقابل رژیم صهیونیستی دست بزنند و روابط رسمی، تجاری، اطلاعاتی و بسیاری خدمات دیگر به این رژیم را قطع یا تعلیق کنند؟ البته انتظار از آنها که دست به اقدامات متناظر و سخت در قبال رژیم صهیونی را داشته باشند، بسیار رویایی است و امروز قطر به همه کشورهای عربی و اسلامی در یک امتحان بزرگ حیثیتی برای مقابله با وحشیگری و بیقانونی و عربدهکشی منطقهای نتانیاهو و رژیم صهیونی قرار دارند تا در نشست دو روزه یک شنبه و دو شنبه کشورهای عربی و اسلامی، فراتر از محکومیت لفظی، حداقلهای واکنش خود را در قبال این رژیم و حامیان غربی آن به نمایش بگذارند.
قطع یک هفتهای نفت و گاز برای رژیم و غرب یا توقف لجستیک و واردات گوناگون رژیم که از خاک این کشورها، شریان حیاتی رژیم صهیونی را جان میدهد، کمترین کارهایی است که از آنها انتظار میرود. این سرآغاز صهیونی، پاسخی راهبردی نیز دارد و آن وحدت کشورهای عربی و اسلامی است.